یهودستيزی، ادبيات جمهوری اسلامی

يهودستيزی، ادبيات جمهوری اسلامی

تبعیض را شاید از همان دورانی که به درگ شهود اطرافم رسیدم تجربه کرده بودم ولی شاید نفرت و انزجار از یهودیت را تا آن روز زمستانی اینچنین با تمام وجودم احساس نکرده بودم. آنروز که خانم واعظ، مدیر مدرسه ی ما، کسی که در فرهنگی که من در آن بزرگ شده بودم به عنوان مادر دوم خوانده می شد، پیچیده در چادر سیاهش با خشم در برابر دانش آموزان دبیرستان یهودی “اتفاق” فریاد زد: امیدوارم روزی دختران این مدرسه را در خانه های فساد ببینم. هنوز طنین این صدا در گوشم می پیچد و طعم تلخ آن را همچنان تا امروز حس می کنم. اما درک آن، که چه انگیزه ای مدیر مدرسه ای را به این نقطه می رساند که به جای تربیت نسلی برای جامعه و آرزو برای موفقیت هایشان در راه ساختن فردایی بهتر ، برای آنان انزال و نابودی بطلبد برایم غیر ممکن است. چگونه است چنین روی دادهایی در این نظام رخ می دهد و از سوی هیچ وزارت خانه یا ارگانی مورد بازخواست قرار نمی گیرد. با چه پشتوانه ای اینچنین بغض های بی دلیل خود را بی هیچ شرمی آشکار می کنند، و چه تفکر و نگرشی زاده شدن در خانواده ای غیر مسلمان و گاه حتی نه معتقد به آن آیین را دلیلی بر فرومایگی می بیند. یهود ستیز واژه ی تازه ای در ادبیات جمهوری اسلامی نیست . نگاه به وضعیت یهودیان در ایران همواره با تحقیر و تبعیض همراه بوده است. یهودیان همراه دیگر ادیان رسمی (یهودی، مسیحی و زرتشتی) به عنوان اهل ذمه و شهروند درجه دوم تحت فشار و تحقیراند. قانون اساسی، آزادی های مذهبیشان را محدود کرده است. برای انجام مراسمشان نیاز به مجوز دارند و کنترل می شوند . ارزش جان آنها ، نیم مسلمانان تعیین شده که در مورد زنان غیر مسلمان به یک چهارم می رسد و از بسیاری از پست های دولتی و نظامی همچون سرویس های امنیتی و قانون گذاری در هر سطحی منع شده اند. رستوران هایی که مدیریت غیر مسلمان دارند بر سر درشان ملزم به نصب تابلوی اقلیت مذهبی شدند و اگر در خانواده ای، فردی به اسلام تغییر مذهب دهد، قانون او را تنها واجد شرایط برای گرفتن حق ارث می داند و دیگران محروم از حق خود محروم می شوند. پروپاگاندای ضد یهود جمهوری اسلامی هر روز شاخ و برگ بیشتری به خود می گیرد. کار به جایی رسیده که واژه ی یهودی مترادف صفتی تحقیر آمیز شده که نه تنها سردمداران قدرت، بلکه حتی گروه بزرگی از به ظاهر دموکراسی خواهان، فعالان حقوق بشر و مخالفین حکومت برای تحقیر یکدیگر آن را به کار می گیرند. گروهی برای توجیه ظلم و فساد تعدادی از عناصر در قدرت، گاه پیشینه و تبار آنها را به یهودیت نسبت می دهند و گاه حتی فراتر رفته و آنان را یهودیان مخفی برای تخریب چهره ی اسلام معرفی می کنند. برای عده ای یهودی صفتی مترادف با خائن می شود و برای دیگری طمعکار. احمدی نژاد، رییس جمهور، نه تنها هولاکاست و کشتار سیستماتیک یهودیان را، که حتی یهودت را از ریشه انکار می کند، عباسی، استاد دانشکاه فساد دنیا را ریشه در قوانین یهود معرفی می کند، محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهوری گسترش مواد مخدر در دنیا را بر گرفته از کتاب تلمود می داند و اثبات آن را در نبود یک معتاد در میان این قوم معرفی می کند. حجتالاسلام سید ابراهیم مهاجریان, رهبر مذهبی ، در نماز جمعه ، یهودیت را پس از شیطان بزرگترین دشمن بشریت می خواند, دیگری در نطق خود یهودیان را به غارت اموال دیگران متهم میسازد و حتی محمد نوریزاد, هنرمند در بند، که یهودی بودن را به موازات فرودست بودن می خواند. که این خود تنها نمونه هایی است از آنچه در فضای امروز می گذرد. رسانه ها با ادله ی بی اساس و استفاده از ماخذ هایی که خود هیچ پشتوانه ی مستدل ندارند به تحریک افکار عمومی می پردازند. وزارت ارشاد و فرهنگ که تیغ سانسورش برا است نه تنها به سهولت مجوز چاپ کتاب و ساخت فیلم هایی از این دست را صادر می کند که گاه خود پیشگام سرمایه گزاری برای آنها می شود. در فیلم “شکارچی شنبه”، که چندین بار از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، یک روحانی یهودی با شخصیت پلید به تصویر کشیده می شود. پدربزرگی که با تاثیر بر افکار نوه اش تخم تنفر را در او می کارد و او را تشویق به کشتار می کند. کارگردان در گفتگویی اعلام می کند که برای ساخت فیلم ؛صددرصد به مستندات وفادار بوده و تلاش نکرده به واقعیتها دست ببرد یا فضای ناعادلانه برای قضاوت ایجاد کند، وی ادامه می دهد که هیچ تأویل و تفسیری انجام نداده، بلکه سعی کرده یک فیلم باشد که تماشاگر با دیدنش پی به واقعیت ببرد و با موضوع طالبانیسم یهود آشنا شود؛!! فیلم دیگر ، “یهود ستیز” کار مشترکی از جمهوری اسلامی و فرانسه است. نویسنده و کارگردان این فیلم “ده دونه” است که پیشتر نمایش “محمود” را به صحنه برده بود. محمود نمایشی است برگرفته از سخنان ضد یهود محمود احمدی نژاد. فیلم یهود ستیز به گفته ی محسن علی اگبری به دعوت معاونت سینمای ایران و همکاری شرکت “لاپلم” فرانسه ساخته شده است. علياكبري درباره انگيزه ساخت فيلم می گوید که یهود ستیز، فیلم کمدی است که تفکرات یهودیان را به سخره می گیرد. همچنین در بخشی از فیلم اردوگاه آشوویتس را مسخره می کند و رابرت فوریسون، منکر هولوکاست نقش خود را در این فیلم بازی می کند. پخش سریالها “دسیسه” نمایش دیگری است که در آن، یهودیان دروغگو و دسیسه گر معرفی شده است. در جایی که خوردن یک تخم مرغ با داشتن یک لکه خون بر یهودی حرام می شود، در صحنه ای از این سریال روحانی یهودی را نشان می دهد که خون یک کودک مسیحی را به کودک یهودی میخوراند. در سریال دیگری به نام “چشمان آبی زهرا”، پزشكان یهودی، جنایتكارانی معرفی می شوند كه چشمان یك دختر فلسطینی را از حدقه درمیآورند و هر جا صحنه ی دهشناکی به نمایش گذاشته می شود، المان های یهودی به صورت مشخصی به تصویرکشیده می شود. این تبلیغ های سو مخاطبات را بر روی شبکه های اینترنتی هم مورد هجوم قرار داده است. در شرایطی که بسیاری از تارنما ها توسط دولت مسدود می شود، سایت هایی که مروج ناتزیسم و احساسات ضد یهود هستند مثل “نازی سنتر” باپسوند دولتی (دامنه ی آی ار) و با مجوز وزارت ارشاد فعالیت می کنند بی انکه مورد بارخواست واقع شوند. این سایت در صفحه ی معرفی می نویسد ؛ این تارنما کاملا تحت قوانین و هنجارهای جمهوری اسلامی ایران فعالیت می کند. گردانندگان آن با انتشار مطالب و المان های ضد یهود، عقاید فاشیستی هیتلر را ترویج کرده و کاربران را به سمت ناتزیسم هدایت می کند و جالب آنجاست که اعلام می کنند که این سایت مخالف هر گونه نژادپرستی و تبعیض نژادی و مذهبی است. گویی اینان که خود را معلمان این برهه از تاریخ می نامند، پایه و بنای ایئولوژی ناتزیسم که همانا نژاد برتر است را از قلم انداخته اند. از دیگر نمونه ها، می توان به تارنمای “حزب ایران نازی” اشاره کرد که رو در بایستی را کنار گذاشته و بی شرمانه در صفحه ی نخست خود می نویسد: با پيوستن به حزب نازي ايران خود را از بند يهود آزاد کنيد!؛ این سایت پشت شعارهای ملی گرایانه، همچون هیتلر، سعی در جذب جوانان میهن پرست و استفاده از آنها برای نشر افکار نژادپرستانه دارد. مجوز وزارت ارشاد برای انتشار کتاب هایی با تم ضد یهود نیز حرکت دیگری از این دست است. کتاب “پروتکل پیران صهیون “، که منتقدان آن را سرقت ادبی از کتاب طنزپرداز فرانسوی موریس ژولی می نامند، یکی از کتاب های یهودستیزانه ای است که با اسناد دروغین، یهودیان را به عنوان توطئه گران جهانی معرفی می کند که با امیال شیطانی سعی در تسخیر تمام ممالک دارد. “سیری درمکتب یهود” از دیگر آثاری است که توسط انتشارات کیهان به چاپ رسیده و به انتقاد از تورات و یهود می پردازد. در این کتاب یهودیان قومي نژادپرست، فتنه انگيز و دارای صفات پست و غير انساني معرفی می شوند. در کتاب “مجموعه مقالات سايه ها” از انتشارات روزنامه ایران، دشمنی ها در جهان را برخاسته از آیین يهود مي داند و یهود را قوم هفت رنگ منافق می نامد. شوربختانه، تبلیغات ضد یهود تاثیر قابل توجهی بر توده ی مردم و جهت گیری افکار عمومی داشته و دارد. بسیاری از رسانه ها تربیونی برای نشر اکاذیب و توهین علیه یهودیان شده اند. از توهین به باورها تا اتهام هایی چون زنا با دخترانشان یا اشاعه فساد به هدف کنترل جهان. رسانه ها به عنوان ابزاری قدرتمند در دست حاکمان، افکار عوام را مسموم و حس نا امنی را به این جامعه ی کوچک تزریق می کنند. پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، بیش از ٪۸۰ یهودیان با وجود داشتن پیشینه ی ۲۷۰۰ ساله، به دلیل تبغیض، محدودیت ها و تبلیغات منفی مجبور به ترک میهن شدند. جمعیت ایرانیان یهودی در کشور، امروز به حدود ۲۰۰۰۰ نفر کاهش پیدا کرده است. و سوال اینجاست .چه آینده ای انتظار این جامعه را می کشد؟

دی ماه ۱۳۹۱

Crypto-Jews or Islamic Republic of Iran’s Spies

Crypto-Jews or Islamic Republic of Iran's Spies

Over the last four decades, the Islamic Republic’s government authorities and intelligent services in Iran have been actively monitoring and collecting information about different communities and individuals, including Iranian Jews inside and outside the country.

Three major intelligence organizations are the “Ministry of Intelligence of the Islamic Republic of Iran known as MOIS”, “Intelligence Organization of the Islamic Revolutionary Guard Corps” and “Quds Force”. One of their functions is to identify external threats, collecting, analyzing and categorizing internal as well as external intelligence. Every move and activity of the targeted groups is monitored. In each of these organizations, there is a specialized division assigned to focus on the Iranian Jews both living in Iran and abroad.

In 2005 the “Political Studies and Research Institute” in Iran, published a book titled: “Jewish and Zionist Organizations in Iran”. In the mentioned monograph, names and activities of different Jewish individuals in various levels of leadership were mentioned and described. The descriptions include even private conversations that happened during the sermons in Synagogues in Iran also in Los Angeles.

Since late 2009, the IRI government expanded its operation by monitoring private and public online communications and collecting information of people’s statements about political, religious and ideological opinions or beliefs while developing very professional profiles on social media especially on Facebook, Twitter and LinkedIn. The Basij’s “Cyber Council” and the “Cyberpolice (FATA)” are examples of state-related organizations involved in targeting people’s activities on social media. However, the implemented methods, which these groups target individuals to find a way to infiltrate into different communities, organizations and even universities outside Iran have been less studied.

Yet as an admin of two different pages on Facebook related to “Iranian Jewish history” and “Iran & Israel Alliance of Nations” I became a target myself and have been bombarded by numerous emails, predominately from Iran, asking about personal contacts inside the country to help them to convert to Judaism. Some also ask whether I know anybody in Iran, who would be able to help them to undertake travels to Israel. Some of the senders use Hebrew names or even Hebrew alphabet on their profiles to demonstrate their “closeness” and gaining my trust. The frequency of such messages varies. Sometimes more and sometimes less depending on my activates on social media. Even though messages reaching me pretend to have an affinity for Judaism and Judaic culture, the hidden script of these individuals might be something entirely different.

In the recent months, we hear a number of cases by some individuals in Europe and the United States falsely claim that they have been converted to Judaism by a Rabbi while they were living in Iran and with this claim, they receive support from different Jewish organizations including Chabad as well as some humanitarian organizations.

Apostasy in the Islamic Republic of Iran could be de facto punished by death under Sharia Law. However, the Islamic Republic’s law does not provide such punishment.  Still, with the intervention of the district revolutionary courts and rural religious courts, implementing their interpretation of Sharia law and fatwas issued by Ayatollah Khomeini, referring to a few verses for Quranic support, capital punishment in cases of apostasy is reported numerous cases of death sentences or other harsh punishments. The government does not recognize any legislative right for citizens to convert to other religions or renounce their religious belief. Hence, the government is highly suspicious about any activity of non-Muslims. The prohibitions and restrictions implemented by the government regarding the religious life include all facets of everyday activity. For instance, visiting sacred sites and cultural centers belong to the other faiths by a Muslim, requires a special permission provided by the Ministry of Culture and Islamic Guidance.

Among all religious minorities–and after Bahai’s–Jews are more vulnerable in Iran and facing more discriminatory laws. This small community is under the radar for any activity and for many obvious reasons hence, it’s impossible for one to be able to convert to Judaism in Iran by being supported on behalf of the Jewish community.

This is a very sensitive issue, and it is the organization’s responsibility  and spectrum of charity, humanitarian and the like institutions to enhance their security measures by evaluating the applicants’ request in order to avoid any damage to the body of their concept and their mission. Considering a small Jewish community in Iran, It would not be difficult to verify the validity of such claims.

Share on facebook
Share on Facebook
Share on twitter
Share on twitter
Share on linkedin
LinkedIn

Voice of America promoting Anti-Semitism

Voice of America promoting Anti-Semitism

During the last few years VOA and more BBC on and off,  broadcast programs which directly or indirectly promote anti-Semitism. 

On November 25th, a program was broadcasted by the voice of America blaming the hidden Jews for the corruption in Iran. VOA is the United States government-funded multimedia news source and the official external broadcasting institution of the United States and it’s not clear why they let such propaganda against Jews. 

The Guest of the program, Mahdi Khazali is a physician and blogger. .He is the son of Ayatollah Khazali, the former counsel of Guardians member and known as one of the critics of the IRI government BUT he defends and purifies Khomeini’s name as a true leader. Khazali who today has many followers as an opposition is the director of Hayyan cultural institute who published a book on a notorious IRI TV series produced by IRI ministry of intelligence, targeting a broad range of Iranian Intellectuals, artists, and national leaders. He is the one who years ago claimed in one of his blogs that Ahmadinejad has a Jewish root. 
In his talk with VOA on November 25th, Once again he showed his anti-semitic views. He starts blaming Jews for corruption in Iran. He claims that Larijani brothers (all in Iranian politics in high positions) are from a village that all residents have the Jewish roots. He said “I don’t want to disrespect Jews or say they are bad but we have to take the characteristics of this tribe into consideration to analyze the situation. One of their main goal (Jews) is to connect with influentials or marry them.”Then he uses the conspiracy theory and claims that the father of Larijanis and all the kids got married to clergy families in order to get power. He continues that they are powerful because they all got married with the plan and connected to clerics in different angels of the regime. “This tribe has few goals, one is the leadership of clerics, this is why we see members of the clerics who have the Jewish root. The other is the economy. this is why we see the most powerful individual in the country, was Askaroladi (the IRI’s minister of commerce)  who also has Jewish root. During Ahmadinejad, I talked about his Jewish root and also I wrote in a book that If Mossad wanted to hire someone to make people against Shia, Clerics, religion, 12th imam, and to challenge the regime to the point that it caused the UN Security Council to condemns Iran for 6 times, especially to the benefit of Israel regarding the Holocaust comment, that person would do what the Larijanis had done in the Judiciary and in the Parliment” 

This program was pre-recorded for the VOA but despite the anti-semitic content, they chose to broadcast this program.  Mehdi Falahati, the VOA host, who usually interrupt his guests during the program, chose to be silent while his guest was attacking Jews and he didn’t comments or brought up any questions regarding the references of  his claims. Falahati obviously knew that this program is promoting anti-Semitism (that shows in the comments bellow the link) but publicized it anyway.

 
Share on facebook
Share on Facebook
Share on twitter
Share on Twitter
Share on linkedin
LinkedIn

My opening at Holocaust Memorial and Iran during the Holocaust

My opening at Holocaust Memorial and Iran during the Holocaust

Genocide; elimination, devastation, annihilation and destruction of the most valuable and absolutely precious gift of our universe: Life, eradication of life, but not just by coincidences or personal hatred but the intention of the vanishing of a generation. The most tragic fact, however, is the murdering of humankind, the execution of humanity and innocence per se. More than 50 million people were systematically murdered in the past 100 years- the century of mass murder.” It does not concern merely the Shoah, The massacre of Armenians, genocidal mass slaughter in Rwanda, Bosnian genocide, these and other killings make the 20th century the bloodiest period in human history.” In this sense “Holocaust”, a Greek definition often interpreted as “completely burnt”, and first of all associates the catastrophe of the World War II but perhaps the main core of the fascist intentions of those responsible executors cannot be elucidated via this term: the systematic eradication of people, let’s say a “race”! Yes, we are subsequently talking about the facts. The historical remembrance, the omnipresent memory of the people to be vital, transparent and relevant to our current life; let say documentation of horrors, transmitting of realities and their brutality actualized by the ignorance and absence of humanity. All there are uncompromising tasks of every individual with a minimal talent of moral integrity and conscience. Thanks to these facts, now we are able to resist the denial and the indifference of those governments and their sympathizers as well as so-called authors who ignore and even perpetuate victims of Shoa. That’s why our first and most crucial obligation has to be holding the memory vital as never expect these atrocities to happen again to anyone, anywhere again ever.


نسل کشی، پایمال نمودن والاترین ارزش انسانی، همانا جان بشر. این سترگترین جنایت تاریخی، قرن بیستم را قرنی با شماری فراتر از ۵۰ ملیون کشتار سازمان یافته ی دسته جمعی، بدل به خونبارترین سده ی تاریخ نموده . باشد تا با یادآورد هماره و هماره ی این نه یهودی کشی ها، نه هالوکاست ها و نه کوره های آدم سوزی. بلکه آدم کشی ها, سدی شویم برابر تکرار دوباره ی تاریخ. باشد تا این تکرار مکرر فراموشی حافظه ی تاریخی مان را مانعی باشد

 

جناب ظریف و هولوکاست

جناب ظریف و هولوکاست

ظریف، وزیر امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی، در مصاحبه با نیو‌یورکر در ارتباط با برگزاری مسابقه‌ی بین‌المللی انکار هولوکاست که قرار است در ماه ژوئن در ایران برگزار شود و به برنده‌ی آن ۵۰،۰۰۰ ;جایزه اعطا شود اعلام کرد، مسابقه‌ی کاریکاتور هولوکاست، ربطی به دولت ایران ندارد.

بعد ادامه داد که این مسابقه توسط سازمان‌های مردم نهاد برگزار می‌شود و نیازی به مجوز دولت ندارد. سوال من اینجاست:‌ از چه زمان سازمانی بدون مجوز از دولت می‌تواند بدون دردسر فعالیت داشته باشد؟

از چه زمان سازمانی می‌تواند بدون مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد، چنین مسابقه‌ای در چنین وسعت برگزار کند؟‌ آیا وزارت ارشاد، ارگان دولتی نیست؟

آنچنان که در فراخان اعلام شده، از ۵۰ کشور از سراسر دنیا، کاریکاتوریست ها شرکت خواهند کرد، از چه کانالی برای آنها ویزا صادر می‌شود؟ کانال غیر دولتی؟؟

این مسابقات توسط خانه‌ی کاریکاتور ایران که در سال ۱۳۷۵ توسط شهرداری تهران بنیانگذاری شده برگزار می‌شود. منظور آقای وزیر این  است که شهرداری اجازه‌ی هرگونه فعالیتی را بدون مجوز دولت دارد؟ مگر نه اینکه وزیر کشور باید حکم شهردار را امضا کند؟ وزارت کشور وابسته به دولت نیست؟

مدتی پیش یکی از کاریکاتوریست‌های جوان ایرانی، تنها به دلیل کاریکاتور انتقادی از دولتمردان ایران دستگیر و به زندان افتاد. آگر آزادی هست و مردم آزادند که انتقاد کنند، چرا آتنا باید در زندان بماند؟ چرا هادی باید زندانی باشد؟

در ضمن جناب وزیر در نظر داشته باشند، همزمان با این مسابقه، انجمن اسلامی دانشگاه اصفهان که یکی از دانشگاه‌های دولتی است، در فراخانی در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۱۳ دومین دوره مسابقه کاریکاتور هولوکاست را در دانشگاه  اعلام کرده است  در ضمن، امیدوارم منظور جناب وزیر از گفتن «ما به افتتاحیه‌ی ای مسابقات نمی‌رویم» این نباشد که حتما در روزهای بعد سری به آنجا خواهیم زد!

 

 

Share on facebook
Share on Facebook
Share on twitter
Share on Twitter
Share on linkedin
LinkedIn

پیامی کوتاه و آینه ای برای بازتاب اندیشه های ضد یهود

پیامی کوتاه و آینه ای برای بازتاب اندیشه های ضد یهود

 

به من یاد داده بودند که جواب ابلهان خاموشی است اما نمی دانم اگر امروز، با وجود تمام مدارک و اسناد، و حضور بازماندگانی که هنوز ارقام خالکوبی شده ی بازداشگاهها را بر دست هایشان به ارمغان دارند، و شاهدینی که یا خود زخم خورده ی این فجایع بوده اند یا یاری رسان محکومین، و یا با وجود اعتراف های مسببین، و قبول مسئولیت دولتمردان کشور متبوعه، هنوزعده ای با بغض و کینه، واقعیت ها را تحریف و حقایق را کتمان می کنند آیا هنوز باید خاموش ماند؟‌

سال نو عبری می شود، و به رسم “برخی” از سالهای گذشته، دولتمردانی با پیامکی، اما اینبار به صورت امروزی به وسیله ی توییتر و فیسبوک، سال نو عبری را به یهودیان شادباش می گویند.  . بگذریم که یکی میدان را خالی و پیام را انکار می کند اما، دیگری وسیله ای می شود برای نشان دادن چند باره ی وجهه ی ضد یهود نظام جمهوری اسلامی و دولتمردان. شریعتمداری در تاریخ ۱۷ شهریور در کیهان می نویسد

“هولوکاست  فقط یک افسانه ساخت صهیونیست‌هاست ولی دکتر احمدی‌نژاد با طرح یک سؤال هوشمندانه، پاشنه‌ ی آشیل صهیونیسم بین‌الملل را نشانه رفته و پرسیده بود؛ اگر هولوکاست واقعیت داشته باشد، آلمان نازی عامل آن بوده است، بنابراین چرا باید مردم مسلمان فلسطین تاوان جنایت نازی‌ها را بپردازند. چرا صهیونیست‌ها با استناد به یک داستان جعلی، مظلوم‌نمایی کرده و خود را از همه دنیا طلبکار می‌دانند؟”  و بعد این خیالپرداز کیهان، به ده ها مورخ  به قول خودش برجسته ی اروپایی که تنها از میان آنها توانسته سه نام را پیدا کند، استناد کرده که ماجرای قتل عام 6 میلیون یهودی، که نه، حدود هفده ملیون انسان یهودی و غیر یهودی، کوره‌های آدم‌سوزی، اتاق‌های گاز را دروغ محض و یک داستان ساختگی با اهداف نه فقط سیاسی، بلکه جنایتکارانه معرفی می کنند.  سپس با نادیده گرفتن صدها و شاید هزاران مورخ، فیلسوف، نویسنده و پژوهشگر که روی این واقعه کار کرده اند اعلام می کند که غیر از ادعای «ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسوی هیچ سند دیگری برای اثبات این رویداد وجود ندارد.

 چه آسان این افراد به هزاران مدرکی استنا می کنند که وجود خارجی ندارند، چه بی محابا شعور مردمانی را که می خوانند و می بینند دست کم می گیرند و البته چه آسانتر عده ای متعصب با رجوع به گفته های بی پشتوانه ی اینان، با حملات سیستماتیک، صورت ضد یهود خود را نمایان می کنند. شش ملیون نه، که از میان حدود هفتاد ملیون کشته شده ی جنگ جهانی دوم، به گفته ی پژوهشگران، بین هفده تا بیست ملیون نفر یهودی و غیر یهودی قربانی هولوکاست و نسل کشی بودند. معلوم نیست جناب شریعتمداری در این مورد چه می اندیشند.

در ۱۹ شهریور اما، محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد دولت احمدی‌نژاد، از منکران واقعه ی هولوکاست در یادداشتی این حرکت محمد جواد ظریف را زیر سوال برده و اعلام می کند که این پیام، به نوعی خود زنی و تخریت مواضع نظام بوده و تردیدهای رهبری را به مدعای هولوکاست انکار کرده است. وی ادامه می دهد “این پیام به صورت منفعلانه ای برای به دست آوردن دل دختر نانسی پلوسی فرستاده شده است.” و بعد اعلام می کند:‌ “شما نماینده ملتی هستید که هرگز در کشتارهای وحشیانه جنگ طلبان غربی علیه بشریت مشارکت نداشته اند ؛ چراباید در برابر یک دخترک یهودی طرفدار ۷۰ سال جنایات یهودیان در فلسطین، احساس خودکم بینی داشته باشید؟” وی در انتها، با دست گذاشتن بر روی روحیه ناسیونالیستی ایرانیان وبا استناد به تئوری های ضد ایرانی و  ضد یهود ناصر پورپیرار،از منکران شکوه و انسان پروری امپراتوری هخامنشیان،  به داستان پوریم اشاره کرده و رویدادی را که به تحلیل دکتر مازیار اعتمادی، نمایانگر تضاد انگیزه ها و دیدگاه های هامان اقتدارگرا، فاسد و بی رحم با استر تکثر گرا و صلح طلب است برای تحریک ایرانیان، جنگ میان یهودیان و ایرانیان  معرفی می کند.

آقای رامین ظاهرا کشتارهای وحشیانه را نیز تنها منتصب به غرب می داند، گویی فراموش کرده این نظام کشتار را از مردم خودش و با قتل عام مخالفان، ترور روشنفکران، کشتار معتقدان به مذاهب دیگر و اعدام همجنسگرایان شروع کرده و  همچنان ادامه می دهد. شاید به نظر ایشان ترور و کشتار مخالفان خارج کشور وحشیانه نیست یا شاید دزدیدن از بیت المال و کمک به ترورسیت هایی که ایرانی را عجم می خوانند نه جنگ، که حرکتی مردم دوستانه است. نمی دانم جواب ایشان در ارتباط با رد پای عوامل نظام در بمب گذاری ها چیست. ایشان سخنان کسی را مبدا قرار می دهد که معتقد است که هخامنشیان قومی خونریز و وحشی بوده اند که به کمک یهودیان بر ایران چیره شدند و نه تنها امپراتوری هخامنشی که اشکانیان و ساسانیان و حتی دین زرتشت را هم انکار می کند. به گفته ی او، تاریخ پرشگوه ایران، افسانه ی دست نوشت یهودیان است و توضیح نمی دهد چه شد که پس از ۲۵۰۰ که هیچ محققی به چنین یافته هایی نرسیده بود، و تنها تحت لوای نظام ضد یهود این رازها بر ملا شد. وی در یادداشت خود ادامه می دهد: درایران اسلامی، هرکس که اهل مقاومت در برابر زورگویی و جنایتگری صهیونیزم نباشد، شایستگی هیچ منصب و مقامی را نداشته و نخواهد داشت.

پس ملاک ایشان برای شایستگی فقط مخالفت با اسراییل است. حال اگر این صاحب منصبان، با گردنکشی ایران را به انزوا بکشند، به مردم فشار بیاورند، اموال ملت را تصاحب کنند، دروغ بگویند و چپاول کنند مهم نیست تا زمانیکه در برابر زورگویی صهیونیزم بایستند. لابد به نگاه ایشان تنها مردم ما لایق زورشنیدن و ظلم کشیدنند.

 در همین رابطه، اسماعیل کوثری عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی هم در گفتگویی اعلام می کند که موضوع هولوکاست که در گذشته از سوی احمدی‌نژاد مطرح شده، به درستی عنوان شده است. و تاکید کی کند که وقوع هولوکاست یک دروغ بزرگ است. براساس نظریه‌ای که در هولوکاست وجود دارد، رژیم   صهیونیستی این موضوع را برای سواستفاده بزرگ کرد. سردار کوثری ادامه می دهد: موضوع هولوکاست فقط مختص کشور ما نیست، بلکه مربوط به همه ی مسلمانان . .است که باید جزو مطالبات آنها پیگیری شود و از طراحان ان در مجامع بین المللی سوال شود. البته مشخص نیست که اشاره ی وی به مطالبات مسلمانان، در ارتباط با نسل    کشی مسلمانان میانمار است یا مسلمانان حلبچه یا بوسنی؟‌ چرا که تا به امروز اشاره ای مستقیم در این مورد از این دلسوختگان بشریت نشنیده ایم

حال با خود فکر می کنم، آیا هنوز جواب ابلهان خاموشی است

Share on facebook
Share on Facebook
Share on twitter
Share on Twitter
Share on linkedin
LinkedIn

موشها” هم رژیم را به چالش می کشند”

موشها” هم رژیم را به چالش می کشند”


در سال ۱۳۸۹ مطلبی با عنوان   «انیمیشن های کودکانه یا سلاح نرم صهیونیسم علیه جوانان؟»  در سایت خبری تابناک به چاپ رسید که به دامنه ی نفوذ صیونیسم(بخوانید یهود) در هالیوود  و تاثیر انیمیشن, در عرصه ی فرهنگی و شکلگیری جوانان پرداخته بود.

در این مطلب، بار دیگر صنعت فیلم سازی هالیوود یکی از قدرتمندترین ابزارهای شکل دهنده افکار و مرکز نشر تفکرات صیونیستی  معرفی شده و تعدادی از انیمیشن های ساخت این کمپانی بزرگ به عنوان نمونه ی در برگیرنده ی این اهداف مطرح شده اند. نویسنده در این راستا به این باور استناد می کند که از آنجا که یهودیان از دیرباز به نام  «موش کثیف» شناخته می شدند، «میکی موس» به عنوان یک موش زیبا تنها برای پاکسازی نام این قوم ساخته شده است، و در ادامه دلیل ساخت شخصيت «جري» در مجموعه  «تام و جری» را نیز وسیله ای برای بالا بردن حس اعتماد به نفس مخاطبان یهودی خود که سالها از موش کثیف بودن در رنج بوده اند اعلام می کند. البته تنها موش ها نیستند که سمبل یهود و یهودیت معرفی می شوند. انیمیشن های دیگری نیز چون،  «هاچ زنبور عسل»،  «نل»،  «حنا دختری در مزرعه»، که برای کودکان نسل جنگ در ایران با امکانات محدود آن دوران،  شاید تنها مایه سرگرمی بودند, به عنوان پیام رسان امید به بازگشت کودکان یهودی به سرزمین موعود شناسایی می شوند. شخصیت هایی که به دنبال مادر، که به قول نگارنده در فرهنگ يهود، نماد سرزمين موعود يهوديان است می گردند و درعین حال به ديگر كودكان جهان نيز اين حس را القا مي‌كتند كه تصاحب ديگر سرزمين ها، با عنوان برگشت به سرزمين مادري، حق مسلم قوم يهود است. این حملات تنها به شخصیت و تفکرات یهودیان منتهی نمی شود که  «دامبو فیل پرنده» و  «جوجه اردک زشت» نیز شخصیت های امیدبخشی برای بالابردن خودباوری یهودیانی می شوند که همواره در جوامع مختلف مترود بوده اند و مورد توجه واقع نمی شدند.البته این شبیه سازی ها و داستان سرایی ها، با نمونه های مشابه توسط افرادی چون حسن عباسی وعلی اکبر رائفی پور نیز بارها تکرار شده اما نکته ی قابل توجه این است که ماجرا از حمله به انیمیشن های  هالیوودی گذشته و اینبار تیر این افسانه پردازان، داستان های کودکانه ی داخلی و هنرمندان ایرانی را هدف قرار داده است.  «شهر موش ها، به کارگردانی مرضیه برومند و محمدعلی طالبی، داستان یک گربه ی سیاه است که قصد حمله به شهر موش ها را دارد. به همین دلیل موش ها تصمیم می گیرند به شهر دیگری بروند. مادر و پدرها بچه ها را به معلم می سپارند تا از راه مطمئنتری سفر کنند و خود، راه کوتاه را برای آماده سازی شهر انتخاب می کنند. حال وبلاگ نویسی گمنام که حتی نام بلاگش (حرف مفت)،  به بی محتوا بودن مطالبش اذعان دارد، گام در جاده ی خیالپردازی گذاشته و داستان کودکانه را به سناریوی صیونیستی منتسب دانسته و از خود می پرسد:

 کدام یک از فیلم ها و کارتون‌ها و عروسکی‌های ایام کودکی‌ام با مضمون خدمت به آرمان صهیونیسم ساخته شده و من با لذت و بی خبر از همه جا آن را تماشا کردم؟

وی داستان را، قصه ی قومی آواره (قوم یهود) معرفی کرده که همراه با معلمشان که او را به موسی پیامبر تشبیه کرده رهسپار شهری می شوند که مغازه های زیبا و گردو میوه دارد که به ترجمه ی او سمبل نهر های شیر و عسل وعده شده به قوم یهود است. پدر و مادر ها شهر را بنا می کنند که نگارنده آن را بنای معبد دوم تعبیر کرده و در آخر در زمان فراراز آب رودخانه دشمن غرق شده و آنان به سلامت از آب می گذرند. حال در این میان، سایت های داخلی از موقعیت استفاده کرده و با . سرتیترهایی که به نوعی این افکار را دامن می زنند به نشر مجدد این داستان و افکار یهودستیزانه خود پرداخته اند.

حال سوال اینجاست، آیا ساخت پروژه ی مدرسه ی موشهای ۲ مجوز ساخت خواهد گرفت یا سر دمداران بار دیگر نوستالژی نسلی را هدف قرار خواهند داد؟

Share on facebook
Share on Facebook
Share on twitter
Share on Twitter
Share on linkedin
LinkedIn

نامه‌ی سرگشاده به اکبر عبدی

نامه‌ی سرگشاده به اکبر عبدی

آقای اکبر عبدی

شما یک هنرمندی. هنرمندی که حد اقل برای هم نسل های من در دوران جنگ و دلهره، با نقش آفرینی در نمایش های تلویزیونی برای کودکان و نوجوانان خاطرات شیرین ساختی و به دلهای ماتم زده ی هم میهنانت لبخند هدیه دادی .

 شما را از “محله ی برو بیا” شناختیم، با “باز مدرسه ام دیر شد” دنبالتان کردیم تا به “آدم برفی” رسیدیم . همان فیلمی که در صف دیدن آن، از عوامل چماق به دست ده نمکی کتک خوردیم. باز آمدیم تا شما را با بازی در “اخراجی ها”یی پیدا کردیم .که دست ساخت همان ده نمکی بود. بی پرده بگویم، شما را با تمام چرخش هایتان پی گرفتیم

آقای عبدی

هنرمند به همه تعلق دارد، مرز نمی شناسد. او نقش مهمی در جامعه بازی می کند. نمی گویم وظیفه ی هنرمند روشنگری است اما فرهنگ ساز بودن هنرمندان، بخصوص بازیگران را در یک جامعه نمی توان کتمان کرد و به همین دلیل، آنها انتظاراتی را با خود به همراه می آورند

شما اخیرا در مراسم تجلیل از فرهیختگان و هنرمندان در تالار “وحدت” در میان صحبت هایتان  با استفاده از واژه ی تحقیر آمیز “جود” (جهود)  به جمعیتی از هم میهنانتان آگاهانه یا نا آگاهانه توهین کردید و خاطر بسیاری را آزردید.

می خواستم از شما بپرسم، آیا می دانید فیلم “ای ایران” که شما به خاطر نقش آفرینی در آن خود را لایق سیمرغ بلورین می دانستی ساخته ی یکی از همان هایست که شما با لحن تحقیر آمیز خطابشان کردید؟  آیا خبر دارید فیلم های “اجاره نشین ها” ، از پرفروشترین فیلم های دهه نخست بعد از انقلاب و فیلم “هنرپیشه” از دیگر فیلم های شما از ساخته های همو، “هارون یشایایی” است؟

شما که هنرمندی و احتمالا هنردوست، تا به حال نام مرتضی خان نی داوود،  یونس دردشتی، سلیمان روح افزا، موسی خان کاشی را شنیده اید؟ کسانی که در زنده نگاه داشتن موسیقی اصیل ایرانی نقش مهمی داشتند. نام مشفق همدانی را چه طور؟ می دانستید که آنها هم یهودی اند؟

جناب عبدی، یک عمرهنرمندانه بازی کردید، دمی هم هنرمندانه زندگی کن

فیلم صحبت های اکبر عبدی

 
Share on facebook
Share on Facebook
Share on twitter
Share on Twitter
Share on linkedin
LinkedIn